اميررضا اظهریاميررضا اظهری، تا این لحظه: 12 سال و 2 ماه و 17 روز سن داره

امیررضا اظهری

۱۰ ماهگی امیررضا جونم

امیررضا جونم امروز میخوام از شیطونیهای که میکنی  برات بنویسم. پسرم هرروز که میگذره تو بزرگتر میشی ماشاالله و شیرین کاریهای جدید از خودت در میاری چندتاشو برات مینویسم تا بزرگتر که شدی بخونی و ببینی چقدر منو باباتو اذیت کردی    هر روز صبح که از خواب بیدار میشی چهاردست و پا میری تو اتاق خواب وکشوی میزتوالتو باز میکنی و وسایلاشو میریزی بیرون و بازی میکنی تا نیام دنبالت نمیای سراغ صبحانه فقط بلدی شیطونی و شلوغی کنی.   وقتی خونه رو تمیز میکنم و جارو میکشم پشت سر جارو میای و باسیمش بازی میکنی و دسته جارورو از من میگیری ووقتی نمیدم شروع میکنی به گریه کردن   پ سرم تو این چند روزه جیغ و داد یاد گرفتی و فق...
5 دی 1391

۱۰ ماهگی امیررضا جونم

امیررضا جونم امروز میخوام از شیطونیهای که میکنی برات بنویسم. پسرم هرروز که میگذره تو بزرگتر میشی ماشاالله و شیرین کاریهای جدید از خودت در میاری چندتاشو برات مینویسم تا بزرگتر که شدی بخونی و ببینی چقدر منو باباتو اذیت کردی هر روز صبح که از خواب بیدار میشی چهاردست و پا میری تو اتاق خواب وکشوی میزتوالتو باز میکنی و وسایلاشو میریزی بیرون و بازی میکنی تا نیام دنبالت نمیای سراغ صبحانه فقط بلدی شیطونی و شلوغی کنی. وقتی خونه رو تمیز میکنم و جارو میکشم پشت سر جارو میای و باسیمش بازی میکنی و دسته جارورو از من میگیری ووقتی نمیدم شروع میکنی به گریه کردن پ سرم تو این چند روزه جیغ و داد یاد گرفتی و فقط داد میزنی با داد زدنت...
5 دی 1391

۱۰ ماهگی امیررضا جونم

امیررضا جونم امروز میخوام از شیطونیهای که میکنی برات بنویسم. پسرم هرروز که میگذره تو بزرگتر میشی ماشاالله و شیرین کاریهای جدید از خودت در میاری چندتاشو برات مینویسم تا بزرگتر که شدی بخونی و ببینی چقدر منو باباتو اذیت کردی هر روز صبح که از خواب بیدار میشی چهاردست و پا میری تو اتاق خواب وکشوی میزتوالتو باز میکنی و وسایلاشو میریزی بیرون و بازی میکنی تا نیام دنبالت نمیای سراغ صبحانه فقط بلدی شیطونی و شلوغی کنی. وقتی خونه رو تمیز میکنم و جارو میکشم پشت سر جارو میای و باسیمش بازی میکنی و دسته جارورو از من میگیری ووقتی نمیدم شروع میکنی به گریه کردن پ سرم تو این چند روزه جیغ و داد یاد گرفتی و فقط داد میزنی با داد زدنت...
5 دی 1391

۱۰ ماهگی امیررضا جونم

امیررضا جونم امروز میخوام از شیطونیهای که میکنی برات بنویسم. پسرم هرروز که میگذره تو بزرگتر میشی ماشاالله و شیرین کاریهای جدید از خودت در میاری چندتاشو برات مینویسم تا بزرگتر که شدی بخونی و ببینی چقدر منو باباتو اذیت کردی هر روز صبح که از خواب بیدار میشی چهاردست و پا میری تو اتاق خواب وکشوی میزتوالتو باز میکنی و وسایلاشو میریزی بیرون و بازی میکنی تا نیام دنبالت نمیای سراغ صبحانه فقط بلدی شیطونی و شلوغی کنی. وقتی خونه رو تمیز میکنم و جارو میکشم پشت سر جارو میای و باسیمش بازی میکنی و دسته جارورو از من میگیری ووقتی نمیدم شروع میکنی به گریه کردن پ سرم تو این چند روزه جیغ و داد یاد گرفتی و فقط داد میزنی با داد زدنت...
5 دی 1391